معرفی کتاب پند های تلخ
در کتاب پند های تلخ همه میتون کسی رو که دوست دارن بکشن، بعضی ها با یک نگاه، بعضی ها با حرف های تلخ و تند شون، ترسوها با یک بوسه عزیزشون رو میکشن، شجاع ها با یک ضربه شمشیر، بعضی ها عزیزشون رو حین جوانی می کشن، بعضی ها وقتی پیر شدن این کار رو میکنن، بعضی ها با دست های آلوده به شهوت، بعضی ها با دست طلائی اما اونی که شرف داره با چاقو عزیزش رو میکشه چون… به یاد دارم زمانه،زمانه ی شومی است. بدانند،دسته ها آگاه باشند؛آنان که خنجر خیانت را در من نهادند، آنان که قدرت خود را بر سر من کوبیدند، آنان که تحقیر کردن من جزء سرگرمیشان بود، بدانند که به یاد دارم. شما آن کسانی هستید که مرا مفلوک و افلاس خواندید،به یاد دارم مرا متهم به گناهی کردید که خود گناه کار بودید مرا تشبیه کسانی کردید که خود در مسیر من قرار دادید؛ گذشت، گذشت،گذشت اما هنوز هم زمانی که باران می بارد قطره های باران از سقف خانه ام چکه میکند؛خانه ای که ویران کردید را دوباره ساختم اما آثار ویرانیتان هنوز باقی ست، به یاد دارم کارهایی را که با من کرده اید. به یاد دارم آن جهنمی را که من را در آن قرار دادید حال از آن جهنم بیرون آمدم اما آثار سوختگی در تنم هست ولی این را بدانید که بر میخیزم و برای امانتی هایی که به من دادید به سویتان می آیم. تن من پر از زخم های چرک کرده است اما هیچ کدام مانع هدفی که دارم نمیشود. بر می خیزم، بر می خیزم، بر می خیزم.
رئوس اصلی کتاب پندهای تلخ
این افراد کسانی هستند که هنگام تنهایی، نابود شدند و به زمین افتادند ولی دوباره روی پای خود ایستادند و در تنهایی خود فرو رفتند که خود را آماده کنند خودشان مرحم درد خودشان شدند و از چیزهایی عبور کردند که حتی دیگران جرئت تصور کردن آن اتفاقات را ندارند،آنها فراتر از چیزی که بودند، رفته اند و اکنون به جایگاهی که میخواستند رسیده اند ولی هرگز از گذشته و اتفاقاتی که برایشان رخ داده نمیگویند و در سکوت فرو میروند اما همان سکوت ها میتواند معنی های متعددی داشته باشد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.