معرفی کتاب تئوری انتخاب
دکتر گلاسر در معرفی کتاب تئوری انتخاب به ترجمهی علی صاحبی معتقد است که کلیه رفتارهای انسان ها مطابق با انتخاب های آنان به وجود می آید. در واقع هر انسانی با هر انتخابی که در زندگی می کند در تلاش است تا به ارضای یکی از این پنج نیاز اساسی اش بپردازد:
- نیاز به بقا
- نیاز به عشق و احساس تعلق
- نیاز به قدرت (موفقیت و ارزشمندی)
- نیاز به آزادی
- نیاز به تفریح
این متن تاکید میکند که هر کسی کنترل کاملی بر روی احساسات و رفتار خود دارد. با توجه به این حقیقت، اگر با این تئوری انتخاب موافق باشیم، باید مسئولیت کامل زندگی خود را به دوش بگیریم. این مسئولیت به معنای قبول آزادی در برابر تصمیمگیری هاست. قبل از بحث بیشتر، نیاز است به بررسی برخی نکات و ایجاد یک فهم مشترک بپردازیم.
چه چیزهایی ما را به پذیرفتن تئوری انتخاب ترغیب میکند؟
برای درک مفهوم این نظریه، لازم است پیش از آن، نکاتی را مرور کنیم که میتواند به توجیه این نظریه کمک کند. اگر ما بپذیریم که هدف تمام رفتارها و اقدامات ما، برآورده کردن پنج نیاز اساسی ماست، پس میتوانیم قبول کنیم که ما بهطور کامل کنترلی بر رفتارهای خود داریم.
گذشته چگونه بر انتخاب امروز ما تاثیر می گذارد؟
اکثراً، ما در اوقات متعددی به طور ناخواسته یا خواسته، مشکلاتمان را به گذشته خودمان مربوط میکنیم. البته، نمیتوانیم تاثیر گذشته و حتی دوران کودکی را بر شخصیت و زندگی فعلیمان نادیده بگیریم. اما وجود گذشته نباید زندانی برای ما تبدیل شود. به خاطر اینکه مرور دردناک گذشتهمان، بهبود خاطرمان را نمیتواند فراهم کند. علاوه بر این، ممکن است نشانههای مشکلات روانشناختی را در روابط عاطفی ما ببینیم. درک و قبول این موضوع میتواند به ما کمک کند تا قدمی برای بهبود روابط و همچنین بهبود حالمان برداریم.
رابطه میان تئوری انتخاب و ارتباط ما با دیگران چگونه است؟
از آنجا که تنها در قادریم بر روی اعمال و احساسات خود کنترل داشته باشیم، هر چیزی که بین ما و دیگران جریان دارد اطلاعاتی است. اما به ما بستگی دارد که چگونه با این اطلاعات برخورد کنیم. در حقیقت، همه ما انسانها به دنبال داشتن حداقل یک رابطه سالم و خرسند کننده هستیم. اما اگر کنترل بیرونی در این روابط حضور داشته باشد، حس رضایت را از ما میگیرد و به جدایی انسانها از روابط سالم و مشکلات بسیاری منجر میشود.
ما چطور می توانیم روابط سالمی بسازیم؟
این پرسش احتمالا مهم ترین پرسشی است که لازم است از خودمان بپرسیم و به دنبال پاسخش باشیم، ما چطور می توانیم روابط سالمی بسازیم؟
در روانشناسی که بر اساس تئوری انتخاب پیش میرود، هفت عادت مراقبتی جایگزین عادات کشنده شدهاند. این عادات عبارتند از:
- حمایت کردن
- تشویق کردن
- گوش دادن
- پذیرش
- اعتماد کردن
- احترام گذاشتن
- گفتگو برای حل اختلافات
اگر رابطه ای که با اعضای خانواده، دوستان، همکاران و یار عاطفی داریم بر اساس هفت عادت زیر شکل گرفته باشد، به یک رابطه سالم تبدیل میشود که نیاز اساسی بشر امروز است. اکنون ممکن است این سوال را مطرح کنید که چطور می توانیم این رابطه را نابود کنیم؟ این کار به راحتی و با استفاده از هفت عادت مذکور، انجام می شود.
- اهمیت بدهید: به اعضای خانواده، دوستان، همکاران و یار عاطفی خود اهمیت دهید و زمان کافی را برای آنها بگذارید.
- ابتکار نشان دهید: اقداماتی را برای بهبود رابطه انجام دهید و منتظر نباشید تا دیگران اقدام کنند.
- هدف مشترک را به تمامی اعضا معرفی نمایید: هدف واحدی برای رابطه تعیین کنید و همه را در راه رسیدن به آن هدف دیدار قرار دهید.
- به دیگران متوجه شدن راحتتان باشید: تلاش کنید تا دیگران به راحتی متوجه نیازها، مشکلات و احساسات شما بشوند.
- گوش نمایید: فرآیند گوش دادن را به درستی انجام دهید و به صحبت های دیگران توجه کنید.
- همکاری کنید: با دیگران همراه شوید و در راه رسیدن به هدف مشترک به دیگران کمک کنید.
- خلاق باشید: روش های جدید و خلاقانه را در راه حل مسائل و بهبود رابطه امتحان کنید.
به این ترتیب، با اجرای این هفت عادت، رابطه خود را سالم و پایدار خواهید کرد و از ایجاد اشکال و تضادها در آن جلوگیری خواهید کرد.
ماشین رفتار چیست؟
ماشین رفتار یکی از موارد مهمی است که در کتاب تئوری انتخاب مطرح میشود. برای آشنایی با این مفهوم باید به یکی از اصول اساسی این نظریه رجوع کنیم: تمام آنچه که ما انسان ها انجام می دهیم، رفتار است. ما از لحظهای که متولد میشویم تا زمانی که از دنیا میرویم، رفتار میکنیم. تمام رفتارهای ما از این چهار مولفه اصلی و به هم پیوسته یعنی عمل، فکر، احساس و فیزیولوژی تشکیل میشود.
تمثیل ماشین رفتار به ما در درک این موضوع کمک میکند: اگر رفتارمان را مانند یک ماشین درنظر بگیریم که چهار چرخ دارد، دو چرخ جلویی، عمل (راه رفتن، خندیدن، فریاد زدن، حرف زدن و …) و فکر (تحلیل کردن، استدلال کردن، خیالپردازی و …) هستند. همان دوتایی که کنترلشان در اختیار ما انسانها است. دو چرخ عقبی که تحت تاثیر دو چرخ جلو هستند، احساسات (غم، شادی، ناامیدی و…) و فیزیولوژی (عرق ریختن، لرزش بدن، سردرد و …) نام دارند. ما فکر میکنیم و دست به عمل میزنیم، احساسات ما و همچنین فیزیولوژی ما نیز تحت تاثیر رفتار ما، تغییر میکند.
اگر ما انتخاب کنیم که به مرور خاطرات خوبمان بپردازیم یا کاری را انجام دهیم که از آن لذت میبریم، احساساتمان نیز تغییر میکند و در نتیجه آن، فیزیولوژیو حالت بدن نیز تغییر میکند.
چه تفاوتی میان تئوری انتخاب و دیگر نظریههای رفتاری وجود دارد؟
حال که با مفاهیم کلی تئوری انتخاب آشنا شدیم، بد نیست اگر به تفاوتی بپردازیم که میان این نظریه و نظریه های دیگر رفتاری وجود دارد:
در تئوری انتخاب اصل مهمی وجود دارد و آن این است که ما تنها و تنها مسئول اعمال و رفتار خودمان هستیم. این اصل به ما می آموزد که ما نمی توانیم مالک دیگران باشیم و آنان را کنترل کنیم. درباره این موضوع در یادداشت «کتاب هایی درباره ازدواج» هم صحبت کردیم. پیشنهاد میکنیم آن یادداشت را هم بخوانید.
البته تاثیرگذاری کنترل بیرونی را نمیتوان انکار کرد اما نباید فراموش کرد که این تاثیرگذاری کوتاه مدت است. اگر کودکی به دلیل تشویق و پاداشی که از دیگران دریافت میکند، دست به انجام کارهای خوب بزند، به محض قطع شدن تشویق از کار خوبش دست میکشد.
نباید فراموش کرد که کنترل بیرونی، همیشه با اهداف پلید انجام نمی شود. گاهی اوقات نیت خیری پشت آن پنهان است. اما این خیرخواهی نا به جا می تواند در نهایت به عدم مسئولیت پذیری در افراد مختلف منجر شود.
مسئولیت پذیری یا مسئولیت گریزی؟
بهترین راه برای خروج از مثلث کارپمن استفاده از مثلث تد یا قدرت پویا است. با تبدیل نقش قربانی به نقش خلاق، فرد می تواند تمرکز خود را بر “آنچه می خواهم” قرار داده و در راه حل مشکلات مسئولیت پذیری داشته باشد. معرفی کتاب تئوری انتخاب همچنین، با تبدیل نقش ناجی به نقش مربی، فرد می تواند به جای انتقال مسئولیت دیگران، آنها را آموزش داده و در توسعه آنها کمک کند. و در نهایت، با تبدیل نقش جلاد به نقش چالشگر، فرد می تواند با ایجاد تنش ها و حرکت ها، قربانی را به خارج از نقشش کمک کند. استفاده از این رویکرد ها، به فرد کمک می کند تا از دینامیک های سمی و ناسالم مثلث کارپمن خارج شده و به روابط برقرار و سالم تر دست یابد.
ویلیام گلاسر که بود؟
در معرفی کتاب تئوری انتخاب ویلیام گلاسر، روانشناس مشهوری که خلاف جریان آب شنا کرده بود، ۱۱ مه ۱۹۲۵ در کلیولند اوهایو متولد شد. و در ۲۳ اوت ۲۰۱۳ در سن ۸۸ سالگی چشم از دنیا فروبست. او ابتدا در رشته مهندسی شیمی تحصیل می کرد. اما به دلیل علاقهای که داشت به روانشناسی روی آورد و در سال ۱۹۴۹ لیسانس روانشناسی بالینی و در سال ۱۹۵۳ و دکترای روانپزشکی گرفت. ویلیام گلاسر در مشاوراتش، در حین کار و همچنین مطالعاتش به مواری مانند انتخاب و مسئولیتپذیری شخصی توجه میکرد و نتیجه سال ها فعالیتش را در این زمینه در کتاب تئوری انتخاب عرضه کرد.