از جمجمه ی شکسته تا کاپیتانی تیم بیسبال
معرفی کتاب خرده عادت ها، شاید شما هم مثل من علاقهای به کتابهای انگیزشی نداشته باشید و فقط تصورتان از یک کتاب انگیزشی، یک کتابی با محتوایی مانند «راز» یا «چهار اثر از فلورنس اسکاولشین» باشد و بعد از چند تجربه، جای خواندن کتاب جدیدی از این موضوع دلتان نخواهد خواست. اما وقتی کتابی به دستتان برسد که در کنار جلدی جذاب و نامی جذاب مجموعهای از «قصهها» داشته باشد، خیلی فرق میکند. حتی من، که افرادی را برای معرفی کتاب انگیزشی مناسب نمیدانم، نمیتوانم روی یک «قصه» بگذارم؛ خصوصاً اگر قصهای پرهیجان با ضربهای شدید به یک چوب بیسبال و شکستن بینی، چشم و جمجمه، از آن شروع شود!
در واقع، داستان شنیدن چیزی است که «جیمز کلیر» روی آن تاکید دارد و آن را برای معرفی کتاب خود انتخاب کرده است تا پیشینه ذهنی نابرابر و غیرعادلانه خواننده را بشکند و او را به دنیای خود بکشاند. کتاب “خردهعادتها” با عنوان فرعی “راهی آسان و تأییدشده برای ایجاد عادتهای خوب و ازبینبردن عادتهای بد” معرفی میشود و با قسمتی با عنوان “داستان من” شروع میشود که در آن جیمز کلیر، نویسنده، سخنران و خبرنگار آمریکایی، تأثیرگذارترین اتفاقات زندگی خود را توصیف می کند.
قدم به قدم با جیمز کلییر
کتاب “خردهعادتها” اصول اساسی ارتقای عادات را در شش بخش اصلی مورد بررسی قرار میدهد. این بخشها شامل “اصول اولیه”، “قانون اول”، “قانون دوم”، “قانون سوم”، “قانون چهارم” و “ترفندهای پیشرفته” هستند. هر بخش شامل بیست فصل مختلف است. در بخش اصول اولیه، نویسنده با استفاده از یک داستان به عنوان مثال، تأثیر تغییر عادتهای کوچک بر سبک زندگی را بررسی میکند و تأثیرات مثبت و منفی عادتهای روزمره را بررسی میکند. سپس در مورد تعیین هدف صحبت میکند و چهار گام ساده، شامل نشانهگذاری، اشتیاق، پاسخدهی و پاداش را بررسی میکند که با استفاده از آنها میتوانیم مکانیزم یک عادت و تأثیر آن را درک کنیم. در فصول بعدی نیز، با توضیح قوانین و الگوهای ساده، نویسنده به خواننده کمک میکند تا به تدریج با اصول حذف عادات بد و سپس تغییر قدم به قدم رفتار، آشنا شود.
و باز هم یک فُرم تکراری!
در واقع نثر کتاب “خردهعادتها” مناسب برای افراد مختلفی است، از جمله افرادی که تا به حال تجربه خواندن کتابهای انگیزشی نداشتهاند یا کسانی که تجربههای منفی با کتابهای انگیزشی داشتهاند و نسبت به آنها بدبین هستند. نوشتار کتاب بهطور ساده و قابل درک برای همه است و قابلیت جذب توجه همه افراد را دارد. هر فصل کتاب با یک قصه واقعی شروع میشود که تمثیلی برای مفاهیم و مطالبی است که در فصل بعدی آمده است. همچنین در انتهای هر فصل، یک خلاصه از مطالب فصل ارائه میشود. این ویژگیها واقعیت کتاب را بیان میکنند.
اگر به ساختار فرمی کتاب نگاه کنیم، میتوانیم ببینیم که اغلب کتابهای این ژانر از قاعدههای مشابهی پیروی میکنند. برای نوشتن فصلهای جدید، روانشناسان از تجربیات و مشاهدات خود در جلسات مشاوره استفاده میکنند و سعی میکنند خواننده را با دنیای مشاوره و جلسات مشاوره آشنا کنند تا وارد فصل بعدی کتاب شود. همانطور که در جلسات مشاوره، بین مشاور و مراجعهکننده اتفاق میافتد، خردهعادتها نیز از این ساختار پیروی میکند. اگر نگاهی به ساختار فرمی آن بیندازیم، متوجه خواهیم شد که بطور کلی همان قاعده را دنبال میکند و از خلاقیت بسیاری استفاده نشده است. اما بزرگترین ویژگی مثبت آن خوانایی و سادگی آن است بهطوری که خواننده نیازی به گذراندن وقت زیاد برای فهمیدن مفاهیم عمیق ندارد و میتواند آن را مانند روزنامه بخواند و از آن الهام بگیرد.
معرفی کتاب خرده عادت ها، نسخه ای برای بشریت؟
گرچه نویسنده در مقدمه این کتاب ادعا میکند که آن میتواند مفید باشد و هر فردی میتواند از ایدههای آن در حوزههای مختلف بهره بگیرد، اما من فکر میکنم که تفسیر عمومی این ادعاها ممکن است به نتیجهگیری منفی و آسیب دیدن فرد منجر شود. نباید انتظار معجزه از خردهعادتها داشت چراکه میتوان گفت این مسیر هدایت کننده به موفقیت نیست. اگرچه کتاب در برخی قسمتها به افراد معمولی و تواناییهایشان اشاره میکند، اما نمیتوان به همهی افراد پاسخ یکسانی داد و یک استنباط کلی برداشت کرد. البته کتاب ادعایی چنین نمیکند و متنش صمیمیتر و متینتر از این نقدها است؛ ولی به عنوان یک خواننده که خسته از کتابهای انگیزشی شدهام، خردهعادتها نتوانستند نوآوری و جذابیت جدیدی را برایم ایجاد کنند. اما هیچ کس نمیتواند پیش بینی کند؛ شاید بیخود اثرش را در ناخودآگاهم جا گذاشتهام و به مرور آن را در زندگیم تجربه کنم!