اخبار و مقالات

نقد کتاب مغازه خودکشی

تحلیل کتاب مغازه خودکشی

نقد و تحلیل کتاب مغازه خودکشی

این یادداشت، مطلبی مفصل درباره‌ی داستان و تحلیل کتاب مغازه خودکشی آن است. قبل از شروع خواندن، باید بگوییم که اگر به داستان‌ هایی در ژانر کمدی سیاه و با موضوع مرگ و خودکشی علاقه ندارید. و حس می‌ کنید خواندن این داستان‌ ها ناراحتتان می‌ کند، کتاب مغازه خودکشی و این یادداشت را نخوانید. اما اگر کنجکاو هستید و می‌خواهید درباره‌ی این موضوع بیشتر بدانید و در دنیایی که خودکشی رایج است، چه می‌گذرد؛ این کتاب برای شما نوشته شده است. احتمالاً این کتاب ترسناک و غم‌انگیز به نظر می‌رسد، اما در واقع در ستایش زندگی و امید نوشته شده است. در این داستان، زندگی حضور فراوانی دارد و مرگ غایب است. لذا، اگر آماده‌اید باهم شروع کنیم.

خلاصه‌کتاب مغازه خودکشی

شهر بی‌ نامی که دنیا به آخر خط رسیده است، به سرتاسر دنیا شهرت پیدا کرده بود. مردم از گوشه و کنار جهان به این شهر بیرون می‌روند تا ببینند آیا افسردگی و ناامیدی واقعیت دارد یا نه. شهر به گونه‌ای خالی از زندگی و احساس می‌باشد که حتی همه رازها و دلخوشی‌های مردم نیز ناپدید شده است. طبیعت نیز همه قسمت‌های رنگارنگ و شادی خود را از دست داده است. درختان خشک و بی‌حیات در کنار خیابان‌ها خم شده و به دشواری توانسته دائم بماند.

تواچ، خانواده‌ای معروف در این شهر نابودی است. برخلاف سایر مغازه‌ها، فروشگاه خانواده تواچ در زمان عزاداری فعالیت می‌کند. افراد ناامید و مریض روحی به دنبال ابزار مناسب خودکشی خود می‌آیند تا زندگی غیرممکن و ناامید خود را به پایان برسانند. آقای و خانم تواچ شایسته‌ترین و عجیب‌ترین ابزارها را در اختیار مشتریان قرار می‌دهند. همیشه پر از انرژی و شادابی هستند و لحظات هیجان‌انگیزی را با هم برای انتخاب ابزار مناسب با مشتریانشان سپری می‌کنند.

آلن، کوچکترین عضو خانواده تواچ، به تدریج بر این عقیده به چالش کشیده می‌شود و به دنبال راهی جدید در زندگی خود است. او می‌خواهد احساسات و تجربیات جدیدی را به تجربه برساند و به جای زندگی در سایه مرگ، تلاش کند برای زندگی واقعی و پر معنا.

در هفت سال آینده، زمان تمامی شخصیت‌ها را به سمت پیشرفت و تغییر می‌برد. خانواده تواچ و مردم شهر از روبوت‌ ها و تکنولوژی‌ های جدیدی بهره می‌ گیرند. تا به زندگی جدیدی برسند. آیا احساسات و ارزش‌های انسانی می‌توانند در میان این پیشرفت‌ها باقی بمانند؟

با گذشت زمان، شهر بی‌نام زیبایی و زندگی خود را بازیابی می‌کند. درختان از سر خشکی برمی‌خیزند و گل‌ها خوشبو و پررنگ می‌شوند. مردم با هم قدم می‌زنند و احساس می‌کنند که زندگی را دوباره پیدا کرده‌اند. آلن، که به تنهایی راه خود را پیش می‌برد، در خانواده بی‌نامی عشق و حمایت را می‌یابد. او درک می‌کند که ارزش‌های واقعی زندگی درون خود و در ارتباط با دیگران است و مرگ تنها راه حل نیست.

این داستان ما را به فکر می‌اندازد که آیا زندگی بی‌معناست و یا معنا و ارزشش را خود ما بوجود می‌ آوریم. به وجود آمدن عشق، همدلی و ارتباط با دیگران به ما اثبات می‌ کند که همواره امید و زندگی وجود دارد، حتی در زمان‌هایی که به ظاهر تاریک و ناامید است.

تحلیل کتاب مغازه خودکشی

تحلیل کتاب مغازه خودکشی

شخصیت‌های رمان مغازه خودکشی و اعضای خانواده تواچ

میشیما: پدر خانواده. نام میشیما یادآور یوکیو میشیماست؛ نویسنده و شاعر سرشناس ژاپنی که سه‌ بار نامزد جایزه‌ ی نوبل ادبیات شده بود. او در ۱۹۷۰ به روش سنتی هاراکیری خودکشی کرد. میشیما به فکر رفاه خانواده است و کسب‌ و کارشان را دوست دارد. او می‌ خواهد این مغازه همیشه پررونق باشد و بچه‌ هایش راه او را ادامه دهند. او جدی است و هیچ شوخی‌ ای در کار با کسی ندارد. البته بچه‌ هایش هم می‌ دانند که او مغازه خودکشی را از آن‌ ها بیشتر دوست دارد.

لوکریس: مادر خانواده. نام او یادآور زن مشهور در روم باستان یعنی لوکریس (لوکرتیا) است. در افسانه‌های رومی آمده لوکریس از زنان نجیب‌زاده و همسر کولاتینوس بود که سکستوس به او تجاور کرد. او از شوهرش خواست که انتقام او را بگیرد و سپس خودکشی کرد. این حادثه به سقوط تارکوینیوس (پادشاهی روم) و استقرار جمهوری روم منجر شد. لوکریس عصبی است و بچه‌هایش را تحقیر می‌کند. از خنده خوشش نمی‌آید. تمام خلاقیت و ذوق زنانه‌اش را در تولید ابزار خودکشی خلاصه کرده است. برای مثال کیک خودکشی را به بهترین نحو درست می‌کند یا وقتی می‌خواهد برای بچه‌هایش قصه بخواند، قصه‌ی خودکشی آدم‌های معروف را می‌گوید.

ونسان: پسر بزرگ خانواده. نام ونسان پژواک نام ون گوگ است؛ نقاش مشهور هلندی که در ۱۸۹۰ به قلب خودش شلیک کرد. ونسان لاغر است و نقاشی را دوست دارد. او افسرده‌خو و غمگین است و بیشتر مواقع را در سکوت می‌گذراند. خودکشی در خون ونسان است. او همیشه سردرد دارد و لباس‌های عجیبی می‌پوشد. او شبیه مرتاض‌های هندی است. ونسان از آلن خوشش نمی‌آید اما انتهای داستان همه‌چیز عوض می‌شود.

مرلین: دختر خانواده. نام مرلین یادآور نام مرلین مونرو، بازیگر معروف آمریکایی است که در سال ۱۹۶۲ در ۳۶ سالگی بر اثر مصرف بیش‌ازحد داروهای خواب‌آور و آرام‌بخش به خواب ابدی رفت. مرلین چاق است. از اینکه کسی از او تعریف کند خوشش نمی‌آید. در نهاد او عشق هست اما همیشه می‌خواهد آن را انکار یا سرکوب کند. در انتهای داستان او تسلیم این عشق می‌شود و با «تولد» یک بچه، سیر خانواده را تغییر می‌دهد.

آلن: پسر کوچک خانواده. نام آلن تداعی‌کننده‌ی نام آلن تورینگ، دانشمند و ریاضی‌دان نابغه‌ی انگلیسی است. تورینگ در اواخر عمر به دلایلی افسرده شد. در هفتم ژوئن ۱۹۵۴ برای آخرین‌بار به اتاق‌خوابش رفت. صبح روز بعد، خدمتکارش جسد بی‌جان او را روی تخت‌خواب یافت. کنار تخت، سیبی گاززده افتاده بود. آزمایش‌های سم‌شناسی نشان می‌داد که سیب به سیانور آغشته بوده است. آلن فرزند ناخواسته است و پدرومادرش نمی‌خواستند او به دنیا بیاید. آلن از همان بچگی با بقیه فرق داشت. او می‌خندید! وقتی بزرگ‌تر شد به مشتری‌ها لبخند می‌زد یا اینکه به جای سم به آن‌ها چیز دیگری می‌فروخت تا خودکشی آن‌ها موفق نباشد. نقاشی‌های آلن پر از رنگ و عشق است. او محبت را می‌فهمد. آهنگ‌های شاد می‌خواند. آلن قهرمان این داستان است.

ارنست: داماد آینده‌ی خانواده. نام او یادآور ارنست همینگوی است که سال ۱۹۶۱ با اسلحه خودکشی کرد. ارنست نگهبان قبرستان است و در ماجرایی با مرلین آشنا می‌شود. آن‌ها به هم علاقه‌مند می‌شوند و مرلین کم‌کم با حسی به نام عشق و فداکاری آشنا می‌شود.

تحلیل کتاب مغازه خودکشی

تحلیل کتاب مغازه خودکشی

پادآرمانشهر در کتاب مغازه خودکشی

شهری که در مغازه خودکشی توصیف می‌ شود، در بحران کامل به سر می‌ برد. هیچ چیز سر جای خودش نمیباشد. انقدر اوضاع بد است که خودکشی تنها و بهترین راه‌ حل آدم‌ ها است. همین موضوع نشان می‌ دهد که مغازه خودکشی یک رمان پادآرمانشهری یا دیستوپیایی (بدزمانه) است. در این پادآرمانشهر سیاهی و تلخی و غم چیرگی دارد. هرلحظه ممکن است شهر نابود شود یا هرج‌‌ومرج رخ دهد. تولی با توصیف این شهر هشداری بزرگ به همه ی ساکنان حال حاضر دنیا می‌ دهد که اگر مراقب نباشند و برای «جهانی» تلاش نکنند که در آن همه بتوانند آزادانه و با عشق در کنار یکدیگر زندگی کنند، به این سرنوشت دچار خواهند شد.

ابزارهای خودکشی، تحلیل کتاب مغازه خودکشی

در مغازه خودکشی از ابزارهای گوناگونی برای خودکشی نام برده می‌ شود که اغلب آن‌ ها جالب و خنده‌ دارند و خلاقیت خانواده‌ ی تواچ را نشان می‌ دهند. برخی از این وسایل از این قرارند: سم‌ های تماسی مانند اسید مارماهی، سمِّ قورباغه‌ ی طلایی، ستاره‌ ی شب، ژل مرگبار، وحشت خاکستری، روغن مات، سم گربه‌ ماهی.

خودکشی با کیسه‌ی پلاستیک، بلوک سیمانی، کیک تولد آغشته به سم، بوسه‌ ی مرگ (با این شعار: می‌خواهی بمیری، من را ببوس)، سیب سمی، شکلات سمی، وسایل پیشگیری از بارداری آغشته به سم و ویروس، تیراندازی به آدم‌ ها در شهربازی و کارناوال در حین بازی، ماسک‌ های وحشتناک، طناب و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *