معرفی کتاب مغازه جادویی
دکتر جیمز دوتی، یک جراح مغز و اعصاب، سرمایه گذار و محقق مشهور است که در دوران کودکی خود با سختی و فقر مواجه شده است. معرفی کتاب مغازه جادویی، داستانی واقعی از زندگی دکتر دوتی می باشد. که در آن او درباره چگونگی غلبه بر مشکلات و قدرت تکنیک های مدیتیشن باستانی برای آرامش بدن، آرام کردن ذهن و باز کردن چاکرای قلب صحبت می کند. به عبارت دیگر، تحقیقات پیشرفته نشان می دهد که این تمرین های مدیتیشن بهبود روانی و جسمی را تسهیل می کنند. و به شما انرژی مثبتی برای تلاش در زندگی و ایجاد بهترین نسخه از خودتان می دهند. در حقیقت ، نویسنده در این کتاب خاطرات خود را با تحقیقات علمی ترکیب کرده و اثبات میکند که با شفقت و اراده، میتوان به موفقیت و روشنگری معنادار دست پیدا کرد.
بیوگرافی جیمز دوتی
دکتر جیمز آر. دوتی، استاد دپارتمان جراحی مغز و اعصاب در دانشگاه استنفورد، در تاریخ ۱ دسامبر ۱۹۵۵ در آمریکا به دنیا آمد. او در رشتهی علوم زیستی دانشگاه کالیفرنیا دورهی کارشناسی خود را گذراند. و سپس در سال ۱۹۷۷ از دانشکدهی پزشکی دانشگاه تولین فارغ التحصیل شد. در سال ۱۹۷۸، ایروین بورسیهی حرفههای بهداشت ارتش ایالاتمتحده او را برگزید. و پس از تکمیل دورهی کارآموزی در مرکز پزشکی ارتش Tripler در هونولولو، در سال ۱۹۸۲ مدرک کارشناسی خود را دریافت کرد. سپس در سال ۱۹۸۷، رزیدنتی جراحی مغز و اعصاب را در مرکز پزشکی ارتش والتر رید در واشنگتن دی سی به پایان رساند. پس از اتمام این دوره، وی آموزش جراحی مغز و اعصاب کودکان را در بیمارستان کودکان فیلادلفیا (CHOP) گذراند و در ضمن فلوشیپ تحقیقاتی خود در زمینه فیزیولوژی عصبی را نیز به پایان رساند. در سال ۱۹۹۰، او گواهینامهی هیئتمدیره را از هیئت جراحی مغز و اعصاب آمریکا دریافت کرد.
دوتی تلاش یک جراح مغز و اعصاب برای کشف اسرار مغز و اسرار قلب” است. او از طریق کمک های مالی خود، کلینیک های بهداشتی زیادی در سراسر جهان راه اندازی کرده و برنامههایی را برای حمایت از برنامه های مربوط به ایدز-اچ آی وی از طریق خدمات به خانواده ها و کودکان ایجاد کرده است. او همچنین کمکهای مالی قابل توجهی به دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد، یکی از بزرگترین کمکهای مالی در بین اعضای هیئت علمی یا فارغ التحصیلان، ارائه کرده است. علاوه بر این، او عضو هیئت مدیره تعدادی از سازمان های غیر انتفاعی، از جمله منشور بین المللی مهرورزی، است.
در کتاب “مغازه جادویی: تلاش یک جراح مغز و اعصاب برای کشف اسرار مغز و اسرار قلب”، دوتی به ملاقات خود با روث، زنی با نام روث، که به او پیشنهاد آموزش تمرین هایی را داد که بتواند بر ترس هایش غلبه کرده و آیندهاش را ترسیم کند، یاد می کند. او در کتاب به بررسی علم پشت ذهن آگاهی و نحوه استفاده امروزی از این مهارت ها به عنوان جراح پرداخته و نشان می دهد که دیگران چگونه می توانند از آن بهره مند شوند.

معرفی کتاب مغازه جادویی
نقد و بررسی کتاب «مغازه جادویی»
کتاب «مغازه جادویی» نوشتهی جیمز دوتی با عنوان انگلیسی «Into the Magic Shop»، برای اولین بار در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. این کتاب، با قدرت، طرحی شیوا و عمیقاً معنوی، یکی از پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز بوده و همچنین الهام بخشی برای آهنگ “مغازه جادویی” از گروه مشهور کره ای BTS بوده است. تا به امروز، این کتاب به ۳۱ زبان زندهی دنیا ترجمه شده است. محتوای این اثر دربارهی رخدادن اتفاقات خارقالعادهای است که زمانی رخ میدهند که از قدرت ذهن و قلب استفاده میکنیم.
جیمز دوتی، جراح مغز و اعصاب و فعال پرکار در زمینهی پزشکی، با بهرهگیری از تأثیر بالقوه قلب و ذهن، بینشی دربارهی رسیدن به اهداف برتر در زندگی ارائه میدهد. دوتی دربارهی قدرت مغز میگوید: «مغز یکی از زیباترین چیزهایی است که تاکنون دیدهام و کشف اسرار آن و یافتن راههای درمان آن، امتیازی است که هرگز آن را بدیهی در نظر نگرفتهام.»
در دوران کودکی، به ما آموخته میشود که همهی انسانها با DNA و اثر انگشتهای منحصر به فرد خود متمایزند، اما با پیشروی سن، انسان بیشتر خود را متصل و شبیه به دیگران می بیند. به عبارت دیگر، ما برای خلوتی بودن طراحی نشده ایم. انسان ها گونه ای اجتماعی هستند. و طوری طراحی شده اند که به دیگران وابسته باشند. حداقل در دههی نخست زندگی، به والدین خود نیاز داریم، و پس از آن، در مراحل بعدی زندگی به مراقبت و حمایت دیگران، از جمله دوستان، خواهر و برادران، همکلاسیها، معلمان، مربیان و در روابط عاشقانه، وابسته هستیم. این یکی از پیامهای ارزشمند کتاب «مغازه جادویی» است.
دیدگاه نویسنده در این اثر
در این اثر، نویسنده داستان زندگی خود را به تصویر میکشد. او توضیح می دهد که چگونه با استفاده از روش های مراقبه ای ساده، توانسته است تلاشها و برنامههای خود را برای دستیابی به اهداف حرفهای و شخصیاش متعادل کند. نویسنده در خانوادهای فقیر و در شرایطی دشوار در کالیفرنیا بزرگ شده است. پدرش افسرده، بد سرپرست و الکلی بوده و مادرش ناتوانی عمدهای داشته و تمایل به خودکشی داشته است. همچنین برادرش همیشه تحت فشار و آزار دیگر کودکان قرار میگرفته است. در این شرایط، نویسنده مسئولیت بزرگی در خانواده بر عهده داشته است. از سنین کودکی، او مجبور بود از خانواده خود محافظت کند و با کمبود پول و غذا روبرو بوده است. او برای زنده ماندن و کنار آمدن با احساسات پیچیده و سختکنترل خود مبارزه کرده است.
تغییراتی که در دوران نوجوانی دوتی رخ داد، همه چیز را تحت تأثیر قرار داد. او که قبلاً عاشق جادو و شعبدهبازی بود، در یک روز ناگهانی متوجه شد که انگشت شستش را از دست داده و دیگر توانایی انجام شعبدهبازی را ندارد. در همان زمان، او به طور اتفاقی با یک فروشگاه جادویی روبرو شد که توسط روث، یک زن خیرخواه، اداره میشد. جیم، دوتی جوان، وارد این فروشگاه جادوگری شد، اما هیچ وقت پیش بینی نمیکرد که این رویداد در شش هفته آینده تا این حد بر زندگی او تأثیر خواهد گذاشت.
روث، با توجه به وضعیت آشفته دوتی، تصمیم به آموزش او فنون و تمرینهای دقیقی در زمینه تقویت قدرت ذهن و بدن گرفت. او به دوتی قول می دهد که اگر هر روز به مدت شش هفته به فروشگاه برگردد، به او جادوی حقیقی خواهد آموخت. جیم، مثل هر بچه دیگری که چنین قولی را دریافت می کند، با هیجان و شوق به فروشگاه بازمیگردد تا از این زن غریبه جادویی یاد بگیرد.
تمرین هایی که روث به او آموخت، تأثیر عمیقی بر زندگی شخصی و حرفهای دوتی داشت و مسیر زندگی او را به طور چشمگیری تغییر داد. دوتی از تکنیکهای مدیتیشن و تجسم که روث به او آموخت، استفاده کرد تا در محیطی که برای رشد یک کودک بسیار ناامن و نامناسب بود، آرامش پیدا کند، رنج خود را کاهش دهد و بزرگترین آرزوهایش را به حقیقت تبدیل کند.
در زندگی او دو حادثه تقریباً او را از رسیدن به موقعیت و موفقیتی که امروز دارد، منحرف کرده است. اولین حادثه تصادف اتومبیلی بود که در محل اقامتش رخ داد و او را درگیر کرد. این حادثه باعث شد که او به طور فیزیکی و روحی صدمه ببیند و برخی از فرصتهای مهم را از دست بدهد.
دومین مورد، تصمیم تجاری نادرستی است که او گرفت. او در یک پروژه سرمایه گذاری کرد که به طور ناخواسته به سوی ورشکستگی حرکت کرد. این تصمیم اشتباه باعث شد که او به مشکلات مالی بزرگی برخورد کند. و کاری که به دنبال آن بود را از دست بدهد.
با این وجود، نویسنده تاکید میکند که او با استفاده از آموزههای روث، قادر بود تا در هر دو مورد به مسیر خود بازگردد. این آموزهها شامل قدرت استمرار، تصمیمگیری صحیح و پذیرش مسئولیت برای اقدامات گذشته شامل خطاها و ناکامیهاست. با بهرهگیری از این آموزهها، او توانست بازهم به سمت موفقیت حرکت کند و به موقعیت فعلی خود برسد.

معرفی کتاب مغازه جادویی
این کتاب دستورالعمل هایی را به جیم یاد می دهد که ترکیبی از یوگا و مدیتیشن هستند. هدف نویسنده، با استفاده از انقباض و ذهن آگاهی، اضطراب را از جیم دور کند. واقعیت این است که نویسنده در این کتاب، خاطرات الهام بخش و شجاعت خود را به اشتراک می گذارد و داستان زندگی خود را از منظر علمی-پژوهشی درک کرده و از نظریه ی خود حمایت می کند. این نظریه بیان می کند که با توسعه و تمرکز اراده، پذیرش شفقت و مقابله و غلبه بر موانع، می توان به موفقیت و رشد دست یافت. این امر برای همه قابل دستیابی است.
این داستان بسیار قوی و الهام بخش است. جیمز دوتی باور دارد که هنگامی که ذهن و قلب ما با هم همکاری می کنند، خوشبخت تر و سالم تر هستیم. و به طور طبیعی عشق و مهربانی را نسبت به یکدیگر ابراز می کنیم. او در حال حاضر به عنوان مدیر مرکز تحقیقات و آموزش شفقت و دوستی در دانشگاه استنفورد فعالیت می کند. و این مرکز توسط دالایی لاما، یکی از خیرین بنیان گذاران آن، تأسیس شده است.
کتاب “مغازه جادویی” یک اثر قدرتمند است که درباره احساسات و کشف های ما صحبت می کند. و نشان می دهد که همه ما یک مغازه کوچک جادویی داخل خودمان داریم؛ یک فضای آرام و زیبا که هر زمان که نیاز داریم، می توانیم به آن بازگردیم. همانطور که جیمز دوتی قاطعانه تأکید می کند، باید درب های قلب و ذهنمان را باز کرده و وارد این مغازه شویم. او استدلال می کند که سفر درونی به منظور هدایت فرد به سمت “خروج و برقراری ارتباط با دیگران” است.
این کتاب گواهی می دهد که ایمان و شفقت فراتر از مذهب، نژاد و ملیت وجود دارند و می توانند به فرد کمک کنند. تا به چالش ها و محدودیت های شخصی خود پیروز شود. در حقیقت، این کتاب برای کسانی که به دنبال الهام برای یافتن سرنوشت خود هستند، بسیار جالب و زیبا است.
بخشی از کتاب «مغازه جادویی»
معرفی کتاب مغازه جادویی، جراحی مغز، به ویژه در حفره عقبی، یک فرآیند بسیار دشوار است. و برای یک کودک کوچک، بخصوص با اندازه تومور بزرگ، به صورت دردناکتر تبدیل میشود. در این جراحی، لازم است با استفاده از میکروسکوپ، ساعتها خدشه ای به یک نقطه خاص تمرکز کنید. به عنوان یک جراح آموخته، ما تمرین دیده ایم که بتوانیم واکنش های طبیعی بدنمان را سرکوب کنیم. در طول عمل، به دستشویی نمی رویم، هیچ چیزی نمی خوریم و حتی وقتی عضلات کمر و بدنمان خسته و مشکل داشته باشد، آنها را نادیده می گیریم.
اولین باری که وارد اتاق عمل شدم، دستیار یک جراح مشهور و باهوش بودم. او شخصیتی خشن و متکبر داشت. من در حالتی از ترس و عصبانیت بودم و وقتی کنار او در اتاق عمل ایستادم، صورتم پر از عرق بود. نفس کشیدن با مشکلاتی روبرو بود و عینکم توسط بخار تعرق مه شده بود. قادر به دیدن ابزارها و منطقه جراحی به خوبی نبودم. با تلاش زیادی که کرده بودم و با پشت سر گذاشتن مشکلات زیاد، به همان مرحله رسیده بودم که همیشه تصورش را میکردم. در حال انجام جراحی بودم اما هیچ چیزی را نمیتوانستم ببینم. سپس اتفاقی ناب به یقین رخ داد. یک قطره بزرگ عرق از صورتم سقوط کرد و در منطقه استریل جراحی قرار گرفت. جراح به طور کامل شکست نخورد. در همان لحظه که اولین جراحی من بود. این باید لحظه ای برجسته در زندگی من باشد، اما به جای آن، باعث آلودگی منطقه جراحی شد و از اتاق عمل اخراج شدم. هرگز این تجربه را فراموش نخواهم کرد.
امروز پیشانی من خنک است و بیناییم شفاف و واضح. نبضم آهسته و ثابت است. تجربهی کسب شده، تفاوت های بزرگی را ایجاد می کند. و در اتاق عمل من هیچ دیکتاتور یا تک ستاره ای مغرور وجود ندارد. هر یک از اعضای گروه ارزشمند و حائز اهمیت هستند. همه به کار خود متمرکزند. متخصص بیهوشی، فشار خون، اکسیژن، درجه هوشیاری و ضربان قلب پسرک را مورد نظر قرار میدهد و به آنها نظارت می کند.